اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۱۵

۱

گر تیغ تو خواهد سر و جان هم چه نزاع است

جان پیش تو چون خاک بود سر چه متاع است

۲

چون پای تو بوسم به وداع از سر حسرت

کآتش ز لبم شعله‌زنان وقت وداع است

۳

منگر به حقارت دل ما را که ز مهرت

گر ذره بود ذره خورشید شعاع است

۴

مخمور غم عشق تو دارد سر کویی

زان روی که در مدرسه عقل صداع است

۵

چون گوی فلک دل که به چوگان تو افتاد

گویی ز ازل تا ابدش وقت سماع است

۶

با سلطنت وصل چه جای دگران است

اهلی اگر این بحث کند جای نزاع است

تصاویر و صوت

نظرات