
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۲
۱
ای داده زآستان خود آورارگی مرا
در خاک ره نشانده بیکبارگی مرا
۲
ازبسکه خون خورم زغمت بیخود اوفتم
مردم نهند تهمت میخوارگی مرا
۳
دردا که هست چاره کارم هلاک و نیست
غیر از تو چاره ساز به بیچارگی مرا
۴
باری چو دل شکسته ز سنگ جداییم
ای سنگدل گذار به نظارگی مرا
۵
آن میر مجلسی که تو را شمع جمع کرد
پروانه داده است به آوارگی مرا
۶
پرورده کرشمه لطفت چو اهلیم
حیف است اگر کشی بستمکارگی مرا
تصاویر و صوت

نظرات