
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۲۲
۱
دیوانه یارم من و با کس نظرم نیست
مشغول خودم وز همه عالم خبرم نیست
۲
من مست دل آشفته ام ای همدم مشفق
خارم مکش از پای پروای سرم نیست
۳
زخمی بود از عشق بهرمو که مرا هست
با آنهمه از عشق نکویان حذرم نیست
۴
ای قبله حاجت زدرت رو بکه آرم؟
زنهار مرانم که ازین در گذرم نیست
۵
تا خون جگر بود فرو ریختم از چشم
رحمی بکن امروز که نم در جگرم نیست
۶
زاهد دهدم توبه که کار تو صلاح است
پنداشت مگر خواجه که کاری دگرم نیست
۷
اهلی ز جهان قسمت هر کس زر و سیم است
این قسمت من بس که غم سیم و زرم نیست
نظرات