اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۲۷

۱

جانم در آتش از ستم ماهپاره ایست

دل غرق خون و دیده خراب نظاره ایست

۲

رحمی نکرد صورت شیرین به کوهکن

بیرحم آدمی نبود سنگ پاره ایست

۳

در کوی عشق نام اجل کس نمی برد

جایی که عشق هست اجل هیچکاره ایست

۴

جز عاشقان که چشم به تقدیر کرده اند

هر کس که هست در پی فکری و چاره ایست

۵

در مبحثی که عیسی مریم سخن کند

صد پیر سالخورده کم از شیر خواره ایست

۶

اهلی شب سیاه تو روشن نمی شود

هر چند در سرشک تو هر یک ستاره ایست

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۵۵

نظرات