اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۴۳

۱

خونم به جور تیغ تو در گردن خودست

هر کس با تو دوست بود دشمن خودست

۲

مستانه سرو ناز تو ره میرود مگر

سرمست جلوه ای خرامیدن خودست

۳

خار ره تو هر که بسوزن کشد ز پا

همچون مسیح خار رهش سوزن خودست

۴

جز تیغ دوست کیست که فریادرس شود

ما را که کار دل همه در گردن خودست

۵

هرگز نظر به خرمن عالم نمی کند

اهلی که خوشه چینی اش از خرمن خودست

تصاویر و صوت

نظرات