اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۴۷

۱

گر چو گل در کف ما جام می صبحگهی است

آنهم از سایه اقبال تو ای سرو سهی است

۲

بهر جان هر که دم از بی گنهی زد بکشش

چه گناهش بتر از دعوی این بی گنهی است

۳

پادشاهان همه شب پاس درت میدارند

پاسبانی بسر کوی بتان پادشهی است

۴

ایکه در بند بتانی ز جفا داد مزن

زانکه رسم و ره اینطایفه بی رسم و رهی است

۵

آه مستان خرابات خدا رد نکند

بلکه مقبول تر از زمزمه خانقهی است

۶

سرخ رویند چو گل اهلی ازین باغ همه

بلبل سوخته از بخت خودش روسیهی است

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۶۳

نظرات