
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۵۰
۱
هرچند غمی همچو غم بی درمی نیست
آنرا که بود گنج غمت هیچ غمی نیست
۲
مردم ز خمار غم و جامم ندهد یار
در نرگس او شیوه صاحب کرمی نست
۳
با حکم ازل مانع عاشق نتوان شد
ای خواجه برو حاجت ای بوالحکمی نیست
۴
آن کز ستم خط تو دیدیم مگر باد
در گوش تو گوید که حکایت قلمی نیست
۵
صورتگر چین صورت زیبا چه نماید
دل بردن عشاق بزیبا صنمی نیست
۶
گر جام جم آیینه صفت عیب نما گشت
هر آیینه یی را صفت جام جمی نیست
۷
بازی نخوری اهلی از ایام که هرگز
در دور فلک شیوه صاحب قدمی نیست
نظرات