
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۵۳
۱
چشم تو دگر در پی صید دل و جان است
صیادیت از دیدن دزدیده عیان است
۲
گر داشت پری چون تو جمالی چه نهان داشت
پیداست که از شرم جما تو نهان است
۳
حال دل بیچاره مگر جان بتو گوید
با دوست حکایت نه سرو کار زبان است
۴
بوی تو نشان میدهدم ناله پر درد
هر ناله که از درد برآید به نشان است
۵
مرهم بنهم بر دل و زخمم مزن از طعن
کین زخم زبان سخت تر از زخم سنان است
۶
گیرم بت چین جان دهد آرایش حسنش
من کشته آن ساد رخم کلفت جان است
۷
می بارد ازین مغبچگان طرفه غزالی
اینست درین مردم و اهلی سگ آن است
نظرات