
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۵۷
۱
مستی که ذوق رندی و بیچارگی نیافت
مستی نکرد و لذت میخوارگی نیافت
۲
آن گل کجا گشاد رخ خویش ای پری
کانجا هزار همچو تو نظارگی نیافت
۳
راه عدم گرفت دلم کز مقام غم
آزادگی جز از ره آوارگی نیافت
۴
ای برق گاه گاه وصالت مرا بسوخت
خوش آنکه گر نیافت بیکبارگی نیافت
۵
اهلی که جان فدای سر دوستان کند
کسرا به از سگ تو بغمخوارگی نیافت
نظرات