
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۵۹
۱
تا بر گل تو سنبل پر خم دمیده است
بوی بهشت در همه عالم دمیده است
۲
صبح است و جامه چاک زدی درمی صبوح
صبحی چنین ز جیب فلک کم دمیده است
۳
حور و فرشته را اگر از جان سرشته اند
بوی محبت از گل آدم دمیده است
۴
در حیرتم ز مهر خطت از دل رقیب
کز سنگ خاره سبزه خرم دمیده است
۵
اهلی درین چمن مشو از خار غم ملول
زان رو که خار و گل همه با هم دمیده است
نظرات