
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۶۲
۱
تو پیش چشم منی چشم من پر آب از چیست
چو دل بوصل تو آسود اضطراب از چیست
۲
ز شوق آن لب میگون دلم کباب بود
تو آتشم زده یی ورنه دل کباب از چیست
۳
گرفت چاشنیی از لب تو ساغر می
وگرنه بیهشی خلق در شراب از چیست
۴
غم از حساب قیامت مگر نداری تو
وگرنه با منت این ظلم بی حساب از چیست
۵
چو آفتاب برت کم ز ذره خاکست
بخاکیان درت ناز آفتاب از چیست
۶
چو گنج حسن شدی حال دل خراب مپرس
تو خود ببین که دل زار ما خراب از چیست
۷
حدیث حسن بتان گر نمیکنی اهلی
بکنج صومعه فریاد شیخ و شاب از چیست
نظرات