
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۷
۱
دل زنده شوم چون نگرم سیم تنان را
جان تازه کند دیدن بت برهمنان را
۲
عاشق که در آتش نرود چون زن هندو
نامش ننهی مرد که ننگ است زنان را
۳
در خیل بتان چشم تو تا زد مژه برهم
بشکست بیک غمزه صف صف شکنان را
۴
چون لاله بجز داغ وفا هیچ نیابی
گر چاک کنی سینه خونین کفنان را
۵
صد جامه شود همچو گل از شوق تو پاره
گر مست کند بوی تو گل پیرهنان را
۶
زاهد صفت آدم نبود هر که نخواهد
حلوای نبات لب شیرین دهنان را
۷
چون بلبل از اوصاف گل روی تو اهلی
نگذاشت ز مستی بسخن هم سخنان را
نظرات