اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۷۲

۱

خوش آنکه دور فلک بر مراد من میگشت

که خار گلشن بختم گل و سمن می گشت

۲

خوش آنکه بر من لب تشنه خون ترش میشد

مرا از آن ترشی آب در دهن می گشت

۳

خوش آنکه از سخنم لب چو غنچه گر بستی

دگر شکفته تر از گل بیک سخن می گشت

۴

خوش آنکه گر گرهی می فتاد در کارم

گره گشای من آن زلف پرشکن می گشت

۵

خوش آنکه در ظلمات غم آن لب شیرین

ز خنده چشمه حیوان به چشم من می گشت

۶

خوش از آنکه از رخ آن بت هزار عاشق مست

بیک نظاره که می کرد برهمن می گشت

۷

خوش آنکه گاه تبسم هزار چون اهلی

فدای آن لب شیرین و آن دهن می گشت

تصاویر و صوت

نظرات