
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۸۱
۱
عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست
عاشق آنست که محروم بود از در دوست
۲
گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند
در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست
۳
برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر
زانکه مویی بدو عالم ندهم از سر دوست
۴
زخم دلدار به از رحم رقیب است مرا
خوشتر از مرهم اغیار بود نشتر دوست
۵
باز اهلی دهن دوست چو گل خندان است
میوزد جان امید از لب جان پرور دوست
تصاویر و صوت

نظرات