
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۸۳
۱
دل مرده از آنم که مسیحا نفسی نیست
فریادم از آنست که فریاد رسی نیست
۲
از خانقه ایشیخ در کس نگشایند
معلوم شد امروز که در خانه کسی نیست
۳
ای مرغ گرفتار که دوری ز گلستان
واماندگیت جز بشکست قفسی نیست
۴
بگذر چو نسیم از سر این باغ که دروی
هرجا که گلی سرزده بیخار و خسی نیست
۵
گر طالب یاری قدمی پیش نه ایشیخ
کز صومعه تا دیر مغان راه بسی نیست
۶
در سیل غم از جای شدن کار خسان است
اهلی چو حریفان سبکی بوالهوسی نیست
نظرات