
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۹۴
۱
نقد گنج کعبه جایش جز دل ویرانه نیست
حلقه بر در گو مزن زاهد که کس در خانه نیست
۲
در حریم کعبه و بتخانه عاشق محرم است
هرکه با عاشق آشنا شد هیچ جا بیگانه نیست
۳
سربسر احوال ما چون کوهکن جان کندن است
قصه صاحبدلان درد دل است افسانه نیست
۴
همچو مجنون نوغزالی رام من هرگز نشد
چون کنم عقل معاشی با من دیوانه نیست
۵
مست خون خویشتن چون مردم چشم خوردیم
مستی اهل نظر از ساغر و پیمانه نیست
۶
تا سفال درد باشد جام زمزم گو مده
لذتی درمی پرستی نیست تا مردانه نیست
۷
کس چو اهلی شمع من در خون گرم خود نکشت
رقص در آتش زدن جز شیوه پروانه نیست
تصاویر و صوت

نظرات