
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۹۸
۱
صدهزاران چشم اگر بر روی یوسف ناظر است
از خریداران به یک دیدن محبت ظاهر است
۲
گر کنی زینگونه در کار محبان زهر چشم
چشم تا بر هم زنی کار حریفان آخر است
۳
نقش ابروی ترا تا قبله دل ساختم
کافرم ای بت گرم نقشی دگر در خاطر است
۴
شور و مستی از من و جور و جفا عیب از تو نیست
عشق و مستوری و حسن دلنوازی نادر است
۵
دل به درد و غم نهادم لاجرم شادم ز بخت
شاد باشد هرکه او بر بخت و روزی شاکر است
۶
کس نمیبینم که از دردت ندارد نالهای
اینقدر باشد که اهلی دردمندی صابر است
تصاویر و صوت

نظرات