
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۰۸
۱
در زیر زلف روی تو چون گل شکفته است
گل بین که زیر سایه سنبل شکفته است
۲
مشکل که از رخ تو کسی را گل مراد
در باغ آرزو بتخیل شکفته است
۳
بس نیست داغهای توام بر جگر که باز
هر روز از زمانه صدم گل شکفته است
۴
ظلم است چشم مردم بیدرد بر گلی
کان گل ز آب دیده بلبل شکفته است
۵
هرگه صبوح کرده بگلشن گذشته یی
گل پیش عارضت بتامل شکفته است
۶
بلبل چو غنچه تنگدل از بی نوایی است
گل را رخ از نشاط تجمل شکفته است
۷
اهلی، صبور باش که از گلشن مراد
گلهای عاشقان بتحمل شکفته است
نظرات