
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۰۹
۱
زاهد بره کعبه رود کاین ره دین است
خوش میرود اما ره مقصود نه این است
۲
تا بود دل خسته غمی بود ز عشقت
هر چند که دیدیم همین بود و همین است
۳
جان دادن و کام از لب معشوق گرفتن
این رسم حریفی است محبت نه چنین است
۴
امروز که عشق تو بعالم زده آتش
آسوده حریفی است که در زیر زمین است
۵
هرچند که شد فتنه چشم تو جهانسوز
تا خط تو بر خاسته او گوشه نشین است
۶
خوشوقتی خلق از دل شادست ولیکن
خوشوقت دلی کز غم عشق تو حزین است
۷
اهلی مکن از زخم جفا ناله که در عشق
گه مرهم لطفست و گهی نشتر کین است
تصاویر و صوت

نظرات