اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۱۳

۱

با یکدم وصلت غم عالم نتوان گفت

صد ساله سخن باتو بیکدم نتوان گفت

۲

ما وصل نجوییم و غم هجر تو خواهیم

وز نازکی خوی تو این هم نتوان گفت

۳

با زخم تو خاموشم و زخمی دگرست این

کاحوال دل ریش بمرهم نتوان گفت

۴

بسیار دهان تو کم از ذره بود لیک

در روی نکویان سخن کم نتوان گفت

۵

هر کس که سگ یار نشد گرچه فرشته است

در مذهب ما هرگزش آدم نتوان گفت

۶

ای من سگ آن گوشه نشین کو قدم از دیر

بیرون ننهاد و خبرش هم نتوان گفت

۷

ساقی قدحی بخش و مترس از غم ایام

کانجا که تو باشی سخن از غم نتوان گفت

۸

پیش تو هزار آینه جم به یکی جو

با چشمه خورشید ز شبنم نتوان گفت

۹

ترسا بچه یی قاتل اهلی است که از ناز

با او سخن از عیسی مریم نتوان گفت

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۸۱

نظرات