اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۲۰

۱

سرو بر خاک ره از رشک قد یار نشست

جلوه قامت او دید ز رفتار نشست

۲

خاک در دیده آن رهرو بی صبر و ثبات

کز ره کعبه بآزردگی خار نشست

۳

تا چو صورت تهی از جان نشود قالب ما

بفراغت نتوان پشت بدیوار نشست

۴

حسن یوسف همه را پرده ناموس درید

بس زلیخا صفتی بر سر بازار نشست

۵

دوش در مجلس ما باد سحر کرد گذار

شمع را گرمی بازار بیکبار نشست

۶

تنم از شوق بتان هیزم آتشکده شد

رشته جان همه در وصله زنار نشست

۷

تو درون آی که تا جان رود از خانه تن

که بسی ماند درین خانه و بسیار نشست

۸

از گران باری تن جان سبکروحان رست

اهلی از زحمت جان نیز سبکبار نشست

تصاویر و صوت

نظرات