اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۲۸

۱

بازم ز هر طرف مه رخساره کسی است

دل با کسی و دیده بنظاره کسی است

۲

آسوده گشتم از همه عالم ولی دلم

آواره است و هر نفس آواره کسی است

۳

آهسته رو که در ره خوبان بخاک و خون

مرغی که میطپد دل بیچاره کسی است

۴

هرکس وسیله اجلش حالتی بود

مارا وسیله غمزه خونخواره کسی است

۵

اهلی بگو بخواجه که ما کیمیاگریم

ما را چه احتیاج بمس پاره کسی است

تصاویر و صوت

نظرات