
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۳۵
۱
هیچت ز خون ما غم روز جواب نیست
گویا که خون اهل نظر در حساب نیست
۲
در راه مهر خاک تنم ذره ذره گشت
یکذره رحم در دلت ای آفتاب نیست
۳
اشکم نیافت بوی وفا تا دلم نسوخت
هر شبنمی که میچکد از گل گلاب نیست
۴
ای مرغ بسمل از پی جان چند میطپی
تسلیم شو که حاجت هیچ اضطراب نیست
۵
شاید که یار بگذرد از خشم ای اجل
مشتاب یکنفس که محل شتاب نیست
۶
اهلی بدیده خواب ندارد ز خار غم
در دیده یی که خار بود جای خواب نیست
تصاویر و صوت

نظرات