
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۳۷
۱
همه راست میل خالی که بر آن رخ جمیلست
چه رسد بما ازین خوان عدسی و صد خلیل است
۲
به بهشت و سلسبیلم چه دهی تو وعده، مارا
تو بهشت حسنی و می زکف تو سلسبیل است
۳
پی دفع چشم زخمت نبود به نیل حاجت
که بمصر حسن رویت خط سبز به زنیل است
۴
سرم ار ربود تیغت بقیامتت نگیرم
که بشرع عشقبازی سر و خون ما سبیل است
۵
نشنیده یی که مجنون بقبیله تیغ چون زد
بمحبتت که اهلی بوفا از آن قبیل است
نظرات