اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۴۱

۱

کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست

کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست

۲

بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت

هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست

۳

مراست جانی و خواهم به پات افشاندن

چو باورت نشود به ز امتحانی نیست

۴

چو قتل خویش کنم التماس روی متاب

همین سخن بتو داریم داستانی نیست

۵

تو عمری، از تو کسی گر وفا گمان دارد

بعمر دوست که یاری مرا گمانی نیست

۶

ز گلرخان سر کویت بهشت جاویدست

ولیک جای چو من پیر و ناتوانی نیست

۷

جزای اهل محبت جفا بود اهلی

خموش باش که این نکته را بیانی نیست

تصاویر و صوت

نظرات