اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۵۱

۱

جان من در دوستی نامهربان می‌بینمت

آنچه بودی پیش ازین اکنون نه آن می‌بینمت

۲

با من دل‌خسته تا درسر چه داری از جفا

کاینچنین ای شوخ با خود سرگران می‌بینمت

۳

گرچه ای مقصود دل گویی که در یاری ترا

این چنین یارم ولی کم آنچنان می‌بینمت

۴

جور خلقی می‌کشم تا پا به کویت می‌نهم

جان به لب می‌آیدم تا یک زمان می‌بینمت

۵

گرچه از جور تو جانم شد چو اهلی ناتوان

همچنان آرام جان ناتوان می‌بینمت

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۹۲

نظرات