
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۵۶
۱
پیر مغان گدای درش همچو ما بسی است
ما خود کسی نه ایم ولی پیر ما کسی است
۲
گر بهر دوست کوهکنی مرد قصه چیست
در وادی محبت ازین کشته ها بسی است
۳
هرگل که نیست بوی وفا دارییی در او
گر هم گل بهشت بود پیش ما خسی است
۴
بادا فدای قامت طوبی خرام او
هرجا که سرونازی و شمشاد نورسی است
۵
باشد که همرهان نظر کیمیا کنند
بر اهلی حزین که درین راه واپسی است
نظرات