
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۵۹
۱
مرا چو شبنم از آن مایه حیات کم است
که آفتاب مرا با من التفات کم است
۲
چرا چو آب حیات از لبم نبخشی جان
مگر دهان تو از چشمه حیات کم است
۳
زکوه میوه خوبی چو جستم از دهنت
لب تو گفت که این میوه را زکوه کم است
۴
بخنده شکر لعلت نبات را بشکست
بدین حلاوت لب کوزه نبات کم است
۵
بحسن و خلق و وفا چون تو آدمی نبود
نه آدمی که ملک هم بدین صفات کم است
۶
خلاصی من پیر از غم جوانان نیست
ز دام عشق نکویان ره نجات کم است
۷
ثبات مهر چه جویی ز گلرخان اهلی
برو که نوگل این باغ را ثبات کم است
تصاویر و صوت

نظرات