
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۷۰
۱
گرچه ز گلهای می دامن ما شستنی است
شستن دامن ز می غایت تر از دامنی است
۲
به که نگردد رقیب دوست که این دیو ره
دشمنی اش دوستی دوستی اش دشمنی است
۳
سوختگان را مبین خوار که آن شاه حسن
شب همه شب تا سحر همنفس گلخنی است
۴
خیز و به میخانه کش رخت که در خانقه
در سر پیران ره وسوسه رهزنی است
۵
اهلی اگر عاشقی فاش مکن سر عشق
قصه معراج دل نکته ناگفتنی است
نظرات