اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۷۶

۱

عنان کار نه دردست مصلحت بین است

عنان بدست قضاده که مصلحت این است

۲

به سر حسن تو ای مه نمیرسد همه کس

رخ تو آینه دیده خدا بین است

۳

ز عارضت مژه خون فشان چه گل چیند

که ای چمن چو منش صدهزار گلچین است

۴

بجان دوست که بهر تو دشمن خویشم

کمال دوستی و حد دشمنی این است

۵

از آن دهان که بتنگ از حدیث تلخ آید؟

که تلخ گفتن او به ز جان شیرین است

۶

نگاهدار دل ایشیخ دین پرست از عشق

که عشق روی بتان آفت دل و دین است

۷

سگ در تو ز روز نخست شد اهلی

مرانش از در خود کاشنای دیرین است

تصاویر و صوت

نظرات