
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۸
۱
گر کند ابر کرم میل تن خاکی ما
چه تفاوت کند آلودگی و پاکی ما
۲
ما بدیدار توای ساقی جان دلشادیم
نه که از هستی جانست فرحناکی ما
۳
با وجود تو برما همه عالم عدم است
با وجود عدم فهم و کم ادراکی ما
۴
دوستان چاک گریبان حریفان دوزند
هیچ رحمی نکند کس به جگر چاکی ما
۵
عاشق مردن خویشیم چو پروانه مست
عقل دیوانه شد از مستی و بی باکی ما
۶
او که صید دل ما کرد چنان راند سمند
که بگردش نرسد چستی و چالاکی ما
۷
عاقبت در طلب گوهر وصلش اهلی
غرقه بحر فنا گشت تن خاکی ما
نظرات