
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۸۱
۱
عیش ما یک عشوه از چشم سیاه او بس است
عاشقان را از دو عالم یک نگاه او بس است
۲
دل که جوید از دهانش چشمه آب حیات
خط سبز آن شکر لب خضر راه او بس است
۳
بت پرست عشق کز گردد گنه آلوده است
گریه شام و سحرگه عذرخواه او بس است
۴
عاشقان را بیگنه گر میکشد آن شاه حسن
هرکه گوید بیگناهم این گناه او بس است
۵
جنت جاوید و عیش هردو عالم گو مباش
عاشقان را التفات گاه گاه او بس است
۶
ز آفتاب روز محشر نیست اهلی را غمی
سایه سرو سهی قدان پناه او بس است
تصاویر و صوت

نظرات