
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۸۸
۱
کس بخود دلبسته آنزلف چون زنجیر نیست
پای بند کس بجز سر رشته تقدیر نیست
۲
گر ز تیغش رخنه یی درجان نشد تقصیر ماست
یکسر مو باری از مژگان او تصیر نیست
۳
تیر باران بلا از بسکه آمد بر تنم
هر بن مویم که بینی بی نشان تیر نیست
۴
گفتم آخر کم ز تکبیری اگر عاشق کشی
گفت قتل پشه یی را حاجت تکبیر نیست
۵
دل گرفت از عالمم چون مرغ برخواهم پرید
بیش از اینم طاقت این خانه دلگیر نیست
۶
پند پیران سود میدارد جوانانرا ولی
نوجوانان را سرو سودای پند پیر نیست
۷
اهلی اندر دام غم تسلیم شو اندیشه چند
تا نگردی کشته در دام بلا تدبیر نیست
نظرات