اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۹

۱

که ره دهد سوی آن سایه همای مرا

بوصل او که رساند مگر خدای مرا

۲

بظلمت غم هجر از حیات وصلم دور

فغان که خضر رهی نیست رهنمای مرا

۳

سگ توام زکرم جا بکوی خویشم کن

چو در حریم وصال تو نیست جای مرا

۴

چو غنچه تنگدلم رخ نما که همچون گل

شکفته دل کند آن روی دلگشای مرا

۵

نسیم وصل تو کی بر سرم گل افشاند

رسان بدیده غباری ز خاکپای مرا

۶

دمی نمیگذرد در غمت بمن چون ابر

که نیست گریه زاری بهای های مرا

۷

از این سراچه غم شاد کی شود اهلی؟

مگر دری بگشاید از آن سرای مرا

تصاویر و صوت

نظرات