
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۳۹۰
۱
چشم دلم چو دیده از آن شمع روشن است
آنشوخ نور چشم و چراغ دل من است
۲
ای سرو خوشخرام که از دیده میروی
جان میرود ز رفتن تو، این چه رفتن است
۳
پیش توام خموش من بیزبان ولی
با یاد تست هر سر مویم که بر تن است
۴
مجنون خار خار بیابان محنتم
این بخش ماست گر همه آفاق گلشن است
۵
دل دم نزد از اینهمه پیکان تیر تو
دل نیست این که هست مرا کوه آهن است
۶
دامان پاکش آینه دل جلا دهد
ما را صفای سینه از آن پاکدامن است
۷
رحمی بحال اهلی دیوانه کی کنی؟
پیش تو آه سینه او دود گلخن است
تصاویر و صوت

نظرات