اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۹۳

۱

سرو من برق صفت آمد و چون باد برفت

سوخت صد خرمن جان و ز همه آزاد برفت

۲

او که هنگام سفر گفت فرامش نکنم

خود چنان رفت که نام منش از یاد برفت

۳

رفت از دیده چراغ و دل من تیره بماند

بر من سوخته دیدی که چه بیداد برفت

۴

دید ایدوست که از سنگدلیهای فلک

جان شیرین بچه شکل از بر فرهاد برفت

۵

گل برفت از چمن و غلغل عشاق بماند

بلبل غمزده را قوت فریاد برفت

۶

آنچه چون غنچه دل تنگ من اندوخت بصبر

آه کز فرقت آن گل همه بر باد برفت

۷

اهلی دلشده در فرقت آن سرو بسوخت

چون گیا کز سر او سایه شمشاد برفت

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۴۶۵

نظرات