اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۳۹۸

۱

آنکه فرشته را ازو دست امید کوته است

با دل ما بود ولی از دل خود کی آگه است

۲

از بر ما چه میروی بهر خدا که باز گرد

جان بفدای مرکبت چشم امید بر ره است

۳

دست بلند همتان عشق چو آفتاب کرد

سایه ز پست همتی گمشده در ته چه است

۴

بر من پیر ای جوان طعنه ز عاشقی مزن

باده چو سالخورده شد مستی و سوز آنگه است

۵

جامه زهد دوختن بر تن پیر سینه چاک

عقل هوس کند ولی رشته عمر کوته است

۶

ز آتش دوزخش چه غم اهلی از ابر لطف تو

سایه رحمت تواش در همه حال همره است

تصاویر و صوت

نظرات