
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۰
۱
آه کز دست دل این سینه ریش است مرا
هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
۲
من که بیگانه ز خویشم ز غم و محنت هجر
چه غم از محنت بیگانه و خویش است مرا
۳
نوش وصل تومن از نیش بلا یافته ام
لذت نوش تو از تلخی نیش است مرا
۴
گر دل از زخم ستم ریش شود غم نبود
شکرین لعل لبت مرهم ریش است مرا
۵
زهر چشم تو اگر تلخ کند کام همه
تلخی کم محلی از همه بیش است مرا
۶
من مگر کعبه وصل تو قیامت یابم
کین ره دور و درازی است که پیش است مرا
۷
همچو اهلی چه کنم گر نکنم سجده دوست
بت پرستم من و این ملت و کیش است مرا
تصاویر و صوت

نظرات