
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۰۱
۱
از جلوه محبت خورشید حسن دوست
هر ذره را تصور آن کافتاب اوست
۲
ظل همای عشق گدا شاه میکند
شاهی که چرخ در خم چوگان او چو گوست
۳
جز در دل خراب اسیران غم مجو
گنجی که خلق هردو جهانش به جستجوست
۴
تحقیق من ز هر دو جهان این بود که عشق
مغز حقیقت است و دگر هرچه هست پوست
۵
کلک قضا که اینهمه صورت کشیده است
مقصود کارخانه او صورت نکوست
۶
از کلک مشکبار تو اهلی که دم زند؟
در گلشنی که خار و گلش جمله مشکبوست
تصاویر و صوت

نظرات