
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۰۲
۱
باورم ناید که شد در پوست مجنون سوی دوست
عاشق اندر پوست کی گنجد که بیند روی دوست
۲
کعبه وصل حبیب از راه نومیدی طلب
رانکه زین نزدیکتر راهی نباشد سوی دوست
۳
سجده آرم بر نشان پای او در هر قدم
هر قدم محراب مقصودی بود در کوی دوست
۴
سالها گردیدهام پهلو به پهلو قرعه وار
بر امید آنکه بنشینم دمی پهلوی دوست
۵
گرچه بهر او چو مجنون گوشه گیر از عالمم
گوشه چشمی کو ندارد سوی من آهوی دوست
۶
جان فدای شمع از آن پروانه می سازد که شمع
راست میماند بسرو قامت دلجوی دوست
۷
کی ملک در سجده آدم فرود آید سرش
گرنه محرابش بود طاق خم ابروی دوست
۸
در خم چوگان بخت آید مرا گوی مراد
گر سرم را این شرف باشد که گردد گوی دوست
۹
از دو عالم بر کنارم غیر از آن موی میان
پیش اهلی از دو عالم به بود یک موی دوست
نظرات