
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۰۳
۱
هر کس که پا نهاد بکویت ز دست رفت
هشیار و عاقل آمد و مجنون و مست رفت
۲
زلف تو خواستم که بگیرم دلم ربود
آنم بدست نامد و اینم ز دست رفت
۳
دلبر چو رفت رشته جان گو گسسته باش
دام اینزمان چه سود که ماهی ز شست رفت
۴
در خون نشسته ام که کمان ابرویم ز ناز
چون تیر خویش در نظرم تا نشست رفت
تصاویر و صوت

نظرات