اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۱

۱

گر التفات بود شمع مجلس مارا

به کیمیای نظر زر کند مس مارا

۲

مرو ز دیده که نقش بنفشه خالت

بجای مردم چشم است نرگس مارا

۳

تو خود بگو صفت حسن خود که دوزخ تو

چه جای فهم بود عقل بی حس مارا

۴

بغیر علم نظر درس ما نگفت استاد

نبود علمی ازین به مدرس مارا

۵

مگو که بتکده از چیست خانه دل تو

که طرح کار چنین شد مهندس مارا

۶

بزرگوار خدایا مراد ما این است

که یار کس نکنی یار و مونس مارا

۷

در آبخلوت اهلی که مجلس انس است

ز شمع چهره برافروز مجلس مارا

تصاویر و صوت

نظرات