اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۱۹

۱

مستان تو گر باغ و بهاری طلبیدند

از درد سر خلق کناری طلبیدند

۲

هرکس که درین بادیه کشته چو مجنون

هر پاره او در سر خاری طلبیدند

۳

راه همه در معرکه عشق بتان نیست

کاین قوم ز صد خیل سواری طلبیدند

۴

می باد گران خور که مرا پاس تو کارست

در کوی تو هرکس پی کاری طلبیدند

۵

بی روی تو مشنو که بشمع مه و خورشید

از اهلی گمگشته غباری طلبیدند

تصاویر و صوت

نظرات