اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۲۱

۱

خوبان که همچو شمع ز نور آفریده‌اند

سر تا قدم چراغ دل و نور دیده‌اند

۲

آن طرفه آهویان که به مجنون‌وَشان خوشند

این طرفه است کز من مجنون رمیده‌اند

۳

در صید دل کبوتر مستند مهوشان

کز برج دل‌فریبی و شوخی پریده‌اند

۴

چون من به خون خود نشوم غرقه از بتان

کز من به تیغ کم‌محلی دل بریده‌اند

۵

آسوده نیستم دمی از سوختن چو شمع

گویی برای سوختنم آفریده‌اند

۶

هرگز کجا بشریت کوثر شوند خوش

تلخی‌کشان که زهر جدایی چشیده‌اند

۷

اهلی چو مرغ بسمل از آن می‌تپد به خاک

مردان چه جای خاک که در خون تپیده‌اند

تصاویر و صوت

نظرات