اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۲۴

۱

سفید موی و سیه نامه از گنه تا چند؟

چو نامه روی سفید و درون سیه تاچند؟

۲

چو شمع چند بسوزم بکنج غم بی تو

کسی بهر زه کند عمر خود تبه تا چند؟

۳

جهان بدیدن دیدار دوست خوش باشد

وگرنه دیدن رخسار مهر و مه تا چند؟

۴

تو ساقی دگران ما بدیده حسرت

هلاک یک نظر و مست یک نگه تا چند؟

۵

برادران طریقت چرا نمی پرسند

که یوسف دل مسکین اسیر چه تا چند؟

۶

دلا چو نشود آن بت فغان و زاری تو

ز شوق اینهمه فریاد و آه و وه تاچند؟

۷

بگرد یار صبا هم نمی رسد اهلی

ترا دو دیده ز امید او بره تا چند؟

۸

شادم که وجودم همه سیلاب عدم برد

کز کوی تو بنیاد بلا خانه غم برد

۹

هرکو ستمی برد هم اندک فرجی یافت

مسکین دل من بود که تا بود ستم برد

۱۰

تا چند جفا کز ستمت مرغ حرم هم

فریاد ز بیداد تو بر مرغ حرم برد

۱۱

پنهان ز حسودان قدحی گرم کن ایشیخ

کز دست لییمان نتوان نام کرم برد

۱۲

اهلی ز خیال دهنت هیچ عجب نیست

گر غنچه صفت سر بگریبان عدم برد

تصاویر و صوت

نظرات