
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۲۶
۱
خوبان همه محبوب دل و آفت جانند
هرچند که من وصف کنم بهتر از آنند
۲
در عبد تو شیرین دهن آن طفل نزاید
کش چاشنی شهد محبت بچشانند
۳
تیر تو نشان مردمک دیده ما کرد
صاحب نظران در همه عالم به نشانند
۴
خون گریه کند هرکه شود واقف حالم
پس حال من خسته همان به که ندانند
۵
از مردمک دیده ما وصف لبت پرس
کاندر صفت لعل لبت خون بچکانند
۶
شیرین دهنان را غم فرهاد وشان نیست
هرچند که اینطایفه دیدیم همانند
۷
غم نیست که از بهر بتان دین رود از دست
دین من و ایمان من این طرفه بتانند
۸
اهلی که ز خوبان بود امید هلاکش
وقت است که از بند امیدش برهانند
نظرات