
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۳۰
۱
سوز حدیث شمع زبان را خبر نکرد
حرف سر زبان بدل کی اثر نکرد
۲
غوغای رستخیز برآید ز عاشقان
آن مست نازنین چه سر از خواب بر نکرد
۳
طوبی که سرفرازی باغ بهشت یافت
هرگز ز شرم قامت او سربدر نکرد
۴
کردم طمع بجرعه جامش قضا نهشت
آه از قضا که رحم بما آنقدر نکرد
۵
زان آفتاب حسن مه بخت نو نشد
تاسوی من بگوشه چشمی نظر نکرد
۶
عیبش مکن حسود اگر از رشک ما بمرد
در عمر خویش بهتر از این یک هنر نکرد
۷
هرگز نکرد سوی من آن عشوه گر نگاه
کز عشوه رخنه دگرم در جگر نکرد
۸
اهلی نظر نسبت به تیغ از جمال دوست
این شوخ دیده بین که ز کشتن حذر نکرد
تصاویر و صوت

نظرات