اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۳۱

۱

لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست کرد

صد وعده دروغ بیک خنده راست کرد

۲

مقصود ما هلک شدن بود غایتش

عشق تو آنچه غایت مقصود ماست کرد

۳

برقی ز آفتاب رخت درچمن فتاد

بازار گل چو خرمن مه روبکاست کرد

۴

دیدی که چشم مست تو چون خواست قتل ما

نگذاشت جای آشتی و هرچه خواست کرد

۵

باور مکن که چرخ جفا کار کج نهاد

کاری چنانکه خاطر ما خواست راست کرد

۶

اهلی برید دل ز طمع ای شکر لبان

از جان گذشت و آنچه مراد شماست کرد

تصاویر و صوت

نظرات