
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۳۴
۱
نامهٔ شوق ترا تا به کبوتر ندهند
مرغ را ره به سر کوی تو دلبر ندهند
۲
گر به جنت سوی مستان نگری با همه چشم
زهر چشم تو به صد شربت کوثر ندهند
۳
سرو قدان جهان نخل مرادند ولی
به جز از سنگ ستم میوهٔ دیگر ندهند
۴
یارب این تازه نهالان ز کدامین چمنند
که خورند از دل ما آب و به ما بر ندهند
۵
قیمت وصل بتان گرچه بود جان اهلی
جان دهم گر بدهندم چه کنم گر ندهند
نظرات