اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۴

۱

نبود از عاشقی بیم ملامت سینه ریشان را

مرا عشق تو رسوا کرد تا عبرت شد ایشان را

۲

بپوش آن شمع رخ ترسم که خوبان از حسد سوزند

حسد داغی است کز یوسف کند بیگانه خویشان را

۳

منه راز دل ما بر زبان شانه با زلفت

چو زلف خود مزن برهم دل جمعی پریشان را

۴

زلعل می پرستان را خبر نبود

چه ذوق از شربت کوثر مذاق کفر کیشان را

۵

زدرد درد آن ساقی دل اهلی است آسوده

جز این مرهم نمی سازد درون سینه ریشان را

تصاویر و صوت

نظرات